آخرین عناوین

دوشنبه 18 بهمن 1400-16:15 کد خبر:89484

کلیپ وحشتناک همسرکشی که افکار عمومی را در شوک فرو برد:

مجازات قاتل اهوازی چیست؟/خانواده قاتل از ماجرای قتل «غزل» می‌گویند(1)

در روز‌های گذشته انتشار کلیپ وحشتناکی از یک جنایت هولناک در اهواز، افکار عمومی جامعه را جریحه‌دار کرد، زمزمه‌هایی درباره اینکه خانواده مقتول شکایتی از عامل جنایت ندارد، نگرانی‌ها درباره مجازات قاتل را افزایش داده است.


به گزارش خزرتیترخبر و به نقل از همشهری، در روز‌های گذشته انتشار کلیپ وحشتناکی از یک جنایت هولناک در اهواز، افکار عمومی جامعه را جریحه‌دار کرد، کلیپی که در آن مرد جوانی پس از قتل همسر ۱۷ساله‌اش که دخترعمویش بود، سر بریده او را به‌  دست گرفته و درملأعام به نمایش گذاشته است،هر چند عامل این جنایت پس از ۴ساعت دستگیر شد، اما زمزمه‌هایی درباره اینکه خانواده مقتول شکایتی از عامل جنایت ندارد، نگرانی‌ها درباره مجازات قاتل را افزایش داده و این درحالی است که مقامات قضایی خوزستان از اشد مجازات برای او خبر داده‌اند.

به گزارش خزرتیترخبر، جنایتی که شنبه در اهواز رخ داد، افکار عمومی را در شوک فرو برد، ماجرا از این قرار بود که دختری نوجوان در این شهر، مطابق سنتی قدیمی در طایفه‌اش به عقد پسرعمویش درآمد و زندگی مشترک با او را شروع کرد، اما چندی قبل بی‌آنکه هیچ‌یک از اعضای خانواده‌اش در جریان باشند از خانه فرار کرد و پس از آن مشخص شد که او به ترکیه رفته است.

به ‌گفته عباس حسینی‌پویا، دادستان اهواز، ظاهرا این خانم از ترکیه یکسری تصاویر را برای همسر خود ارسال کرده بود که این تصاویر سبب تحریک احساسات همسر وی شد.

وی با بیان اینکه انگیزه این قتل ناموسی بوده است، افزود: پدر مقتول با تلاش فراوان دختر خود را به ایران بازمی‌گرداند و زمانی که همسر دختر متوجه حضور او در اهواز می‌شود، جرأت پیدا کرده و برای کشتن وی اقدام می‌کند.

براساس این گزارش، قاتل با ادعای اینکه اقدام همسرش باعث رفتن آبروی خانوادگی آن‌ها شده به همراه برادرش به سراغ این زن ۱۷ساله رفتند و درحالی ‌که برادرش نیز به او کمک می‌کرد، وی را به قتل رسانده و درحالی‌که سر بریده او را به ‌دست گرفته بود، برای زمانی کوتاه در خیابان و در ملأعام حاضر شده و پس از آن متواری شد که به‌دنبال انتشار این کلیپ وحشتناک، پلیس وارد ماجرا شد و عامل جنایت و همدستش را دستگیر کرد.

به‌گفته دادستان اهواز، هم‌اکنون هر دومتهم در بازداشت هستند و قطعا به‌شدت با متهمین برخورد خواهد شد چرا که علاوه بر بحث قتلی که اتفاق افتاده، گردن زدن این خانم در ملأعام نیز جرم است.

جنایت مشابه

جنایتی که در اهواز رخ داد، شباهت زیادی به جنایتی دارد که یک سال قبل در آبادان رقم خورد. اواخر خرداد سال گذشته زنی ۱۹ساله به نام فاطمه توسط شوهر ۲۳ساله‌اش به قتل رسید، شوهر فاطمه، پسرعمویش بود و تحقیقات پلیس از این حکایت داشت که فاطمه به اجبار به عقد این مرد درآمده بود.

فاطمه تنها ۲روز پس از عقد با پسرعمویش، از خانه گریخت و به مشهد فرار کرد، او همراه یکی از دوستانش راهی مشهد شد به امید اینکه زندگی تازه‌ای در آنجا شروع کند و تن به زندگی اجباری با پسرعمویش ندهد،اما پس از فرار او، خانواده‌اش تلاش زیادی کردند که ردی از وی به ‌دست آورند و درنهایت پس از گذشت حدود یک سال از این ماجرا، موفق شدند او را پیدا کنند.

آن‌ها پس از پیدا کردن فاطمه با او تماس گرفتند و با گفتن این جمله که او را بخشیده‌اند، از وی خواستند که به خانه برگردد، حتی به او گفته شد که شوهرش نیز وی را بخشیده است و به این ترتیب دختر جوان که از در به دری در مشهد خسته شده بود، قبول کرد که به خانه برگردد.

اما وقتی وی از مشهد به آبادان برگشت شوهرش به بهانه حرف‌زدن با او، نزد فاطمه رفت و زمانی که با وی تنها بود، با استفاده از چاقو او را به قتل رساند و جسدش را به کنار شط بهمنشیر برد و در آنجا رها کرد، هر چند این مرد دستگیر شد، اما چند روز بعد اولیای دم فاطمه با مراجعه به دادسرای آبادان، رضایت خود را مکتوب نسبت به قاتل دخترشان اعلام کردند.

سازو کار انتشار تصاویر خشن در رسانه‌ها

آنی میرزاخانیان، استاد علوم ارتباطات در اینباره نوشت: رسانه‌ها در تمام جنبه‌های زندگی ما رسوخ کرده‌اند و جزو جدایی‌ناپذیر زندگی بشر هستند، رسانه‌های جدید مثل شبکه‌های اجتماعی که در دسترس‌تر هستند رواج بیشتری پیدا کرده‌اند و شاید این ضرورت ایجاد شده باشد که خیلی از وقایع بصری شود، در این حوزه ابتدا باید خشونت را تعریف کرد و زوایای مختلف آن را شناخت.

خشونت مفهوم گسترده‌ای دارد، بسیاری از سازمان‌های جهانی خشونت بصری را نفی می‌کنند، همچنین تعاریف زیادی در حوزه خشونت وجود دارد و اینکه آیا درست است که خشونت بصری را از طریق رسانه رواج دهیم یا نه نظریه‌های مختلفی وجود دارد، مثل نظریه حساسیت زدایی، نظریه بازداری زدایی، نظریه تضعیف اعتماد اجتماعی و… اغلب نظریه پردازان معتقدند اگر خشونت را بصری کنیم امکان دارد در جامعه ایجاد ناامیدی و ناامنی کند و مشکلات زیادی به ‌وجود آورد.

شاید از این‌رو است که انتشار تصاویر خشونت بار مثل جسد و حتی لکه‌های خون در رسانه‌های معتبر دنیا ممنوع است، در مقابل نظریه‌ای تحت عنوان خنثی‌سازی وجود دارد که می‌گوید اگر خشونت بصری شود باعث می‌شود پیشگیری از جرم اتفاق بیفتد، به این معنا که افراد با دیدن نتیجه خشونت به عواقب آن می‌اندیشند و از انجام رفتار خشونت‌آمیز خودداری می‌کنند.

در این حوزه نظریه و رویکرد‌های مختلفی وجود دارد، اما اگر بخواهیم راجع به خشونت بصری صحبت کنیم باید خشونت و حد و اندازه آن را تعریف کنیم و برای بصری کردن خشونت حد و حدودی درنظر گرفت، چرا که می‌تواند مروج خیلی از رفتار‌های خشونت‌بار باشد.

مثلا برای نمایش فیلم‌ها محدودیت سنی درنظر گرفته می‌شود تا افراد کمتر از ۱۸سال فیلم‌هایی را که در آن‌ها صحنه‌های خشن وجود دارد نگاه نکنند، چرا که نظریه‌پردازان معتقدند این تصاویر می‌تواند روی مخاطب کم‌سن و سال تأثیرگذار باشد و او را به سمت ارتکاب رفتار خشن سوق دهد، یا اینکه وقتی تصویر حلق آویز شدن نشان داده شود می‌تواند این ایده را در مخاطبی که زمینه این کار را داشته باشد ایجاد کند.

باید برای انتشار چنین صحنه‌هایی حد و حدودی قائل باشیم، این به حد و حدود و زاویه خشونت بستگی دارد، چون هم می‌تواند باعث بازتولید خشونت شود و از این نظر تهدید باشد و هم می‌تواند افراد را با عواقب خشونت آشنا کند و بازدارنده باشد.

جنبه عمومی مجازات قتل، بازدارنده است؟

عیسی غفاری، قاضی سابق دادگاه کیفری یک استان تهران نیز در این خصوص نوشت: قتلی که در اهواز اتفاق افتاد و فیلم آن در فضای مجازی منتشر شد، در ظاهر با سایر پرونده‌های قتل تفاوت چندانی ندارد، اما به لحاظ مانوری که قاتل بعد از آن انجام داد و نمایش فیلم، بازتاب گسترده‌ای داشت و امنیت روانی جامعه را به خطر انداخت و موجب واردشدن آسیب روانی به شهروندان، به‌خصوص جوانان و کودکان شد که از این زاویه قابل بررسی و واکاوی است.

اما در قانون برای چنین عملی چه مجازاتی درنظر گرفته شده است؟ طبق ماده۳۸۱ قانون مجازات اسلامی، مجازات ارتکاب قتل عمدی، قصاص است، در این ماده آمده: مجازات قتل عمدی درصورت تقاضای، ولی دم و وجود سایر شرایط مقرر در قانون، قصاص و در غیراین‌ صورت مطابق مواد دیگر این قانون از حیث دیه و تعزیر عمل می‌گردد، اما آنطور که شنیده شده در پرونده قتلی که در اهواز اتفاق افتاده است احتمالا اولیای‌دم مقتول نسبت به قاتل اعلام رضایت کرده‌اند.

حالا سؤال اساسی این است که با شخصی که مرتکب چنین جنایت فجیعی شده و آن را در ملأعام به نمایش گذاشته و این عمل موجب تشویش و جریحه‌دارشدن افکار عمومی شده، چگونه باید برخورد کرد، آیا به صرف اعلام گذشت اولیای دم، او از مجازات رها می‌شود؟ در ماده‌۶۱۲ قانون مجازات اسلامی پیش‌بینی‌های لازم برای مجازات افرادی که مرتکب قتل شده‌اند، از لحاظ جنبه عمومی جرم شده است.

در این ماده آمده است: هرکس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته، ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود، درصورتی ‌که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد، دادگاه مرتکب را به حبس از ۳ تا ۱۰سال محکوم می‌نماید.

عمل قاتل در اهواز به‌طور مشخص از مصادیق ماده۶۱۲ قانون مجازات اسلامی است و قانونگذار پیش‌بینی کرده که برای چنین فردی اشد مجازات یعنی ۱۰سال حبس درنظر گرفته شود، به ‌نظر می‌رسد این مجازات از تناسب و بازدارندگی کافی برای چنین جرمی برخوردار باشد، چراکه علاوه بر آن در قانون مجازات تکمیلی نیز برای مجرم درنظر گرفته شده است.

این مجازات می‌تواند شامل تبعید و اقامت اجباری در مکان معین، منع اقامت در محلی معین، منع اشتغال از حرفه معین، منع رانندگی، الزام به انجام خدمات عمومی، یادگیری حرفه‌ای معین و… باشد، علاوه بر آن قاضی می‌تواند در ادامه مجرم را از ارفاق‌های پیش‌بینی‌شده در قانون مثل تعلیق مجازات، آزادی مشروط و… محروم کند.

در کنار درنظرگرفتن مجازات برای چنین افرادی باید ریشه‌یابی و عوامل زمینه‌ای وقوع چنین حوادثی را نیز درنظر داشت، به جای مجازات‌محوربودن باید زمینه ارتکاب این رفتار ریشه‌یابی و مشکلات به شکل ریشه‌ای حل شود والا بدون برطرف‌شدن زمینه‌های وقوع جرائم با مجازات سنگین وقوع جرائم کاهش نخواهد داشت.

خانواده قاتل از ماجرای قتل «غزل» می‌گویند

به گزارش خزرتیترخبر و به نقل از فارس، حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفت‌وگو با خانواده قاتل ابعاد تازه‌ای از ماجرا بیان می‌شود.

به راننده تاکسی که گفتم من را فلکه کسایی پیاده کند سرش را ۱۸۰ درجه سمت عقب ماشین چرخاند و گفت: فلکه کسایی چکار داری؟ گفتم: چطور مگه؟ و راننده با کلماتی شمرده که گویا احتیاط می‌کرد چگونه آن‌ها را به کار ببرد گفت: اگر بابت اتفاق دیروز می‌خواهی آنجا بروی به نظرم اگر نروید خیلی بهتر است، به هر حال حالا خانواده هر دو عصبی هستند و احتمال هر اتفاقی وجود دارد.

سعی کردم با صحبت‌های راننده مخالفتی نکنم و بیشتر شنونده باشم، وی نیز روایت خود را از اتفاقی که روز گذشته افتاد و همه را شوکه کرد بازگو کرد و گفت: به دروغ شایعه کردند دختری که به قتل رسید ترکیه فرار نکرده بود، این را اطرافیان قاتل می‌گویند که قاتل را تبرئه کنند، من  احساس می‌کنم یک هفته پیش آن را در خیابان اصلی خشایار دیدم، اما چقدر شهر ما به حال خود رها شده است که هر کسی هر چه بخواهد توی روز روشن انجام می‌دهد هیچ کسی هم جوابگو نیست!

به دنبال خانواده‌ قاتل و مقتول

راننده هنوز داشت داستان‌های مرتبط دیگری را تحویل گوش‌های بدهکار من می‌داد که به محل رسیدم؛ هنوز روبان زرد پلیس که محل جسد در فلکه کسایی را با آن احاطه کرده بودند به چشم می‌خورد؛ برای اینکه وقت را تلف نکنم سراغ چند خانم در فضای سبز اطراف فلکه رفتم و آدرس خانواده قاتل و مقتول را گرفتم.

در حال صحبت کردن با آن‌ها بودم که آقایی که به نظر می‌رسید پدر خانواده‌ است از راه رسید و متوجه علت حضورم شد بلافاصله صحبت ما را قطع کرد و خطاب به من گفت: به ما ربطی ندارد خانم! بعید هم می‌دانم مراسم فاتحه‌خوانی گرفته باشند، صحبت وی را قطع کردم و گفتم: برای مراسم نیامدم، خبرنگار هستم و بابت گرفتن گزارشی آمده‌ام.

دلیل حضورم را که متوجه شد دستش را با حالت تاسف در هوا چرخاند و با  لحن ملایم‌تری گفت: چه گزارشی خواهر من؟ روسیاهی نوشتن دارد یا وحشیگری که تن همه ما را لرزاند؟ و گویی که بخواهد سریع از شر من راحت شود با اشاره دست مسیری را که باید طی کنم تا به آدرس برسم را نشان داد،  با این حال برای اینکه زودتر به محل برسم در حین گذر از خیابان اصلی و چند فرعی چند بار سراغ آدرس را رهگذران گرفتم و هر کسی یک طور ترس و وحشت خود را  از اتفاقی روز گذشته ابراز می‌کرد.

هیچ کس در خانه مقتول نیست

هدف من ابتدا مصاحبه با خانواده مقتول (دختر ۱۷ ساله) بود اما به اذعان اطرافیان  مادر خانواده بعد از قتل دخترش خانه را ترک می‌کند و به منزل پدری می‌رود، از طرفی بعد از اتفاقی که افتاد معلوم نیست کجا رفته‌اند و در خانه بسته است.

به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و سراغ آدرس قاتل را گرفتم، زیاد با خانواده مقتول فاصله‌ای نداشت وارد خیابان محل زندگی قاتل که شدم، چند بچه قد و نیم قد با فاصله کوتاهی حرف‌هایی را با هم رد و بدل می‌کردند که صحبت‌ آن‌ها را قطع کردم و سراغ منزل سجاد (قاتل) را گرفتم، بلافاصله بدون اینکه پاسخ سوال من را بدهند به کودک دیگری که کنارشان بود گفتند: با شما کار دارد و آن کودک بدون اینکه علت آمدنم را بپرسد مثل برق وارد خانه شد و من که چیزی از این فعل و انفعالات متوجه نشدم یاد صحبت راننده تاکسی افتادم که من را به احتیاط کردن در این شرایط نصیحت کرد.

به همین دلیل فاصله خودم را با منزل مقتول حفظ کردم اما بعد از چند لحظه کوتاه خانمی جوان به همراه دو دختر جوان‌تر از خودش دم در خانه ظاهر شدند و خطاب به من گفتند: خانم با کی کار دارید؟ و من برای اینکه اعتماد آن‌ها را جلب کنم با لهجه محلی احوالپرسی کردم و بعد از آن با نشان دادن کارت خبرنگاری آن‌ها را دعوت به مصاحبه کردم.

اگر چه با همان رسم و رسوم عربی و محلی بنده را به داخل خانه دعوت کردند اما ترجیح دادم در کنار در منزل، ایستاده صحبت‌های آن‌ها را گوش دهم.

دوستان غزل ترکیه رفتنش را خبر دادند

مادر سجاد اینگونه داستان را شروع می‌کند: حدود چهار ماه گذشته غزل از منزل خارج شد، مثل همیشه که به خانواده پدرش و یا دوستانش سر می‌زد، هیچ کس به رفت و آمدش نه حساس بود و نه شک می‌کرد اما آن روز به خانه بازنگشت، نگران که شدیم سراغش را از خانواده‌اش گرفتیم آنجا هم نرفته بود، به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال می‌دادیم ممکن است غزل  آنجا رفته باشد گرفتیم اما خبری از غزل نبود، تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است.

وی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم کی و چطوری پای غزل  به ترکیه رسیده است، تمام اطلاعاتی که از غزل  دریافت می‌کردیم از طریق دوستانش است و هر بار که خبری می‌رسید پسرم می‌مرد و زنده می‌شد، خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود اما هر چه از نبودن غزل  می‌گذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو می‌شدند که عروس خانواده کجاست و چرا از آن خبری نیست.

مادر سجاد می‌گوید:غزل در زمان آشنایی با یک مرد سوریه‌ای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و  مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد.

از مادر سجاد سوال می‌کنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ می‌دهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم عروسش مثل خواهر بودند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت، ما هم برایش کم نگذاشتیم، برای دو پسرم یک شب عروسی گرفتم، با اشاره دست عروس دومش که هرازگاهی صحبت‌های مادرشوهر را تایید می‌کرد را نشانم داد.

غزل با مرد غریبه عقد کرد

مادر سجاد می‌گوید: خانه ما بزرگ است، بالای خانه دو واحد ساختم یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم، مادرسجاد از من میخواهد وارد خانه بشوم و زندگی که برای غزل درست کردند را نشانم بدهد، می‌خواهد بگوید که به لحاظ زندگی همه چی را برای عروس‌ها فراهم کردیم.

جریان ترکیه رفتن غزل را می‌پرسم و وی توضیح می‌دهد: طبق صحبت‌هایی که غزل برای دوستانش کرده و به ما منتقل می‌کنند، با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا می‌شود که این شخص اهل سوریه است، این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی می‌کند این دختر را وابسته خود می‌کند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد، به محض اینکه غزل به ترکیه می‌رود این مرد غزل  را به عقد خودش در می‌آورد و زندگی جدیدی را شروع می‌کنند.

غزل که همه جوره به این مردسوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکس‌های خود با آن مرد می‌کند، دوستانش که ما را در جریان تمام جزییات می‌گذاشتند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست می‌داد و نمی‌توانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی وی را تحریک می‌کردند.

 طعنه اطرافیان پسرم رو غیرتی کرد

وی ادامه می‌دهد: در محله و خیابان کمترین بحثی که بین بچه‌ها اتفاق می‌افتاد مستقیم و غیر مستقیم با طعنه، آبرو ریزی غزل  را به رخ ما می‌کشیدند و بابت این مسأله بحث و دعوا کرده بودیم این در حالی است که همسایه‌ها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک می‌کردند.

خواهر سجاد صحبت‌های مادر را قطع می‌کند و می‌گوید: به نظرم ۱۷ سال سنی نیست که کسی بتواند درست تصمیم بگیرد، غزل گول خورده و تحت تاثیر صحبت‌های مرد سوری قرار گرفته وگرنه چه کسی زندگی خودش را ول کند و سراغ کسی دیگر می‌رود، تازه این مرد همه طلاهای غزل را برده بود.

از مادر سجاد سوال می‌کنم با چه ترفندی غزل را به ایران برگرداندند؟ می‌گوید: ما از طریق پلیس بین الملل اقدام کرده بودیم که فردی دختر ما را دزدیده و... اما خودِ غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت: بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند.

پسرم به مرد سوری(همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکس‌های عروسی رو می‌فرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند.

 پسرم تهدید کرده  بود  غزل  را می‌کشم برای همین  پدر  غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدیدهای سجاد می‌ترسیدند و زمانی که غزل  را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یکشنبه غزل  را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند اما از آنجایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش جلوی ماشین را می‌گیرند و غزل  را از آنها می‌گیرد که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل  را با قمه کشت.

به او گفتم خب سرش را با قمه زد! چرا سرش را محله به محله نشان این و آن داد؟ مادر سجاد پاسخ داد: در هر محله‌ و خیابانی که به سجاد انگ بی‌غیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه گوید: من آدم  بی‌غیرتی نیستم.

غزل  یک پسر دارد

از مادر سجاد می‌پرسم غزل یک فرزند پسر دارد؟ و مادر با اشاره دست پسر بچه زیبا و دوست داشتنی را نشان می‌دهد که بلوز قرمز و شلوار یشمی بر تن داشت و می‌گوید: بله این پسرش است و من که با دیدنش قلبم مچاله شد ناخودآگاه وای ممتدی را زمزمه کردم اما زن عموی پسربچه با جمله «این پسرم است و من آن را بزرگ کردم» توجه‌ام را جلب کرد.

وی ادامه داد: من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل  هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم.

 

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :

  • زهرا
    چهارشنبه 4 اسفند 1400-13:32


    تو رو خدا سجاد ومجازات کنن اگه اون مجازات نشه همه مردها این کار وبا زنشون میکنن وی داستان دروغ سرهم میکنن اگه واقعا مونا همچین کاری کرده خود قانون تصمیم میگرفت واسه مجازات ولی حق اون مرگ نبود اونم اینطوری اون الان نیست شاید اگه بود ی دلیل محکمی واسه کارش داشت هیچ زنی اگه زندگیش خوب باشه وکمبود محبت نداشته باشه اینکارو نمیکنه