دوشنبه 17 آبان 1395-10:1 کد خبر:32643

نگاهی به گدا پذیرترین شهرهای مازندران:

از گدای ام.وی.ام سوار تا متکدیان دومنظوره/ رونق گردشگری ـ گدایی در مازندران

افزایش تعداد گدایان بچه به دوش و غیربومی، مخصوصا در شهرهای غربی استان که بعضا از گلستان به مازندران می آیند کتمان ناپذیر است.


به گزارش خزرتیترخبر و به نقل از عبارت، در نگاه پایتخت نشینان و مردم دیگر نقاط کشور ما مازندرانی ها در ناز و نعمت در حال دست و پا زدنیم، آنها فکر می کنند برنج و مرکبات و ماهی و مرغ و گوشت ما رایگان است، چون ما بزرگترین تولید کننده این اقلام هستیم.

اما نمی دانند ناچاریم طارم را کیلویی 10هزار تومان بخریم و گاهی اوقات قیمت مرکبات شمال در تهران ارزانتر از اینجاست،اشتباه نکنید، موضوع این گزارش نسبتا کوتاه و کمی تا قسمتی پلیسی، میزان بهره مندی ما از محصولات کشاورزی و دامی نیست بلکه موضوع میزان بهره مندی ما از گدایان غیربومی است.

با این مقدمه خواستم بگویم که مازندران نه تنها مقصد ویلادارها و خوشگذران ها که یکی از مقاصد اصلی متکدیان ارجمندی است که فوج فوج از اقصی نقاط این کشور پهناور برای یک ماموریت کاری پرسود خود را به مازندران می رسانند.

تا 1 دهه قبل گداها حسابی اصل بودند، حتی در ساری گداها اکثرا شهرنشینانی بودند که یا بدِروزگار چماقش را بر فرق سرشان فرود آورده و دیوانه شده بودند، یا اینکه دُزِ تنبلی شان آنقدر بالا بود که ترجیح می دادند به جای عرق جبین؛ عرق شرم بریزند و دست گدایی جلوی خلق الله دراز کنند.

حالا اما زمانه فرق کرده و بیش از 70درصد گداهای مازندران غیربومی هستند نه آنها زبان ما را می فهمند نه ما زبان آنها را،اصولا گدایی مدرن؛ گدایی سکوت است و قرار نیست جدوآباد طرف را جلوی چشمش قسم بدهید تا 1000 تومان کاسب شوید.

متکدیان این روزهای استان از گداهای افغانی و کولی گرفته تا متکدیان لژیونری که از مشهد و بجنورد و تهران به مازندران می آیند را شامل می شوند.

جرقه این گزارش وقتی به سرم خورد که برای خرید از فروشگاه tommy در نمک آبرود توقف کردیم،عیال و رفقا رفتند برای خرید و من در اتومبیل منتظر ماندم در حالیکه صدای شجریان داشت شیشه ها را می شکشت و یاری اندر هیچ کس نمی دید.

در همین احوال بودم که توجهم به یک گدای درب و داغان جلب شد، هر دوپایش را با دستمال های کثیف بسته بود؛ یکی از چشم هایش رنگ متفاوتی داشت، البته مشغول گدایی نبود، بلکه انتظار می کشید، دقایقی گذشت و یک mvm جدید جلوی پایش ترمز زد و رفیقمان را سوار کرد.

من هم راه افتادم دنبالشان و تلفنی خبر دادم «بیشتر در فروشگاه بچرخید، من همین اطرافم»، رفتیم و رفتیم و رفتیم تا به میدان بانک ملی چالوس رسیدیم و آن گدای بی سرو پا و ژنده پوش به شکلی کاملا باورنکردنی بدل به مردی خوش لباس شد که می شد بوی ادکلنش را از صد متری حس کرد، پیراهن چرک سبز جایش را به یک کت قهوه ای با پیراهن سورمه ای داده بود یک کلاه شاپو هم بر سر گذاشته بود.

از راننده خداحافظی کرد و راه خیابان رادیو دریا را در پیش گرفت و بالاخره وارد یکی از کوچه ها شد و نهایتا در یکی از خانه را باز کرد و تمام!

فضولی داشت مثل موریانه چوب مرغوبوم را می جوید که دل به دریا زدم و یکی از سه زنگ را به صدا در آوردم و گفتم دنبال خانه برای اجاره می گردم، خانمی از پشت آیفون راهنمایی ام کرد که سوئیت توی حیاط تا 1ماه دیگر خالی می شود.

من گفتم همان سوئیتی که یک آقای میانسال خوش پوش در آن ساکن است؟(خواستم یک دستی بزنم که گرفت) زن تائید کرد و گفت آقای "توانا" تا یک ماه دیگر و بعد از پایان ماموریتش در شیلات به تهران بر می گردد، شماره ای گرفتم برای هماهنگی و بازدید و راه افتادم.

شب که به هتل رسیدیم فوری دست به قلم شدم و البته اندکی پرس و جو کردم و فهمیدیم که غرب مازندران به یکی از مقاصد اصلی "گردشگری ـ گدایی" بدل شده که در نوع خود شاخه تازه ای از صنعت گردشگری در استان است.

با خودم گفتم حالا که نشد قایق تفریحی به آب بیاندازیم تا گردشگری دریایی راه بیافتد، حداقل روی زمین اقدامات خوبی انجام شده و گردشگری از هر نوعش که بخواهید در حال رونق است.

نوشهر، چالوس، کلاردشت، نور، بابلسر و ساری بیشترین متکدیان مهاجر را در خود جای داده اند که از سه روش اصلی استفاده می کنند.

برخی از آنها دومنظوره اند! راهشان نزدیک است و روزانه برای گدایی می آیند، ضمن اینکه در جیب بری هم مهارت دارند و اگر کاسه گدایی خیلی چرب نبود سری به امکان شلوغ مثل بازارها می زنند تا خوشان شخصا از خجالت جیب مردم دربیایند و بعد شبانه از جاده چالوس به تهران برمی گردند.

برخی دیگر که سابقه ای بهم زده اند یک هفته ای می مانند و عده ای دیگر هم پروژه می گیرند و بین 1 تا 3 ماه جیب مبارک هم استانی های ما را خالی می کنند.

اینکه تکدی گری باندی در مازندران وجود دارد یا نه را باید پلیس گوید، اما افزایش تعداد گدایان بچه به دوش و غیربومی، مخصوصا در شهرهای غربی استان و افزایش متکدیان جنوبی در شرق استان که بعضا از گلستان به مازندران می ایند کتمان ناپذیر است.

گدایانی که mvm ، پرشیا و 206 سوار می شوند، در حالیکه پولش را ذره ذره از مازندرانی هایی به دست آورده اند که همیشه نگران سررسید موعد رهن یا اجاره خانه هایشان هستند و البته نیاز به تکرار نیست که برنج و نارنگی شان هم رایگان نیست