آخرین عناوین

پنجشنبه 7 خرداد 1394-11:50 کد خبر:9324

مازندران و انتخابات مجلس دهم:

اندر احوال نامزدی که می خواهد مردم حوزه انتخابیه اش را به فضا بفرستد!!

افراط و تفریط اصلی ترین شعار فعلی نامزدهای بالقوه است،شعاری که با فضای کلی دولت و جامعه فاصله زیادی دارد و تنها به درد تیترهای رپرتاژی می خورد.


به گزارش خزرخبر و به نقل از وارش، این روزها بازار انتخابات مجلس حسابی داغ است، نمایندگان فعلی مازندران از این دهستان به آن دهستان و از این شهر به آن شهر می روند و از فضایل و عملکردهای مثلا مثبتشان که معلوم نیست چرا به چشم خلق الله نمی آید داد سخن می دهند و از طرف دیگر کاندیداهای تازه به میدان آمده هم مدام از ضعف عملکرد پیشینیان می گویند و شعارهای بامزه و قشنگ می دهند.

نکات جالب توجهی در عموم این افاده فضل ها وجود دارد و آنهم این است که انگار کسانی که قصد ورود به مجلس دهم را دارند کلا با ریاضیات بیگانه اند.

 در بین حرف ها و اظهارات ریز و درست آنها به دشواری می توان یک آمار به در بخورد و کاربردی پیدا کرد و هنوز شبیه دوران مشروطه حرف از شعاهای رنگارنگی است که تا پیش از ورود به مجلس شدنی است اما تا پای اعضای تازه وارد به بهارستان باز می شود به بوته فراموشی سپرده می شود و نشدنی می گردد.

کت و شلوار پوش هایی که بوی ادکلن های گرانقیمتشان عقل از سر می برد دم از فقرا و درماندگان می زنند، وعده آسفالت کردن جاده هارزو فیروزکوه و ساختن ورزشگاه و حل مشکل ازدواج و رفع گرمایش کره زمین را می دهند و در عوض وقتی به حیطه قانونی عملکردشان نگاه می کنیم می بینیم که بیش از نیمی از وعده ها اصلا در حیطه مسئولیت آنها نیست.

افراط و تفریط اصلی ترین شعار فعلی نامزدهای بالقوه است،شعاری که با فضای کلی دولت و جامعه فاصله زیادی دارد و تنها به درد تیترهای رپرتاژی می خورد.

بیش از 20 سال است که هرکسی می خواهد نماینده شود وعده حل مشکل بیکاری را می دهد اما معلوم نیست این بیکاری چه حریف چقری است که دو دهه است کسی از پسش برنیامده است.

تکرار شعارهای پیشین عموما مردم را از نتیجه کار نامطمئن و بعضا ناامید می کند که اینهم با شعار دولت و رویکرد کلی جامعه در تضاد است.

نامزدهای بالقوه مثل فلاسفه تحلیلی پایه را بر ابطال پذیری گذاشته اند و دیگر اثبات گرایی را کنار گذاشته و وارد میدان شده اند.

هنوز نه به دار است و نه بار شام و ناهار می دهند، گل در میان جمعیت پخش می کنند و بعضا شنیده شده است که نماینده بالقوه ای گفته اگر به من رای بدهید کاری می کنم که اولین انسانی که از ایران به فضا می فرستند از میان شما باشد!!

اگر کسانی که نامزد انتخاباتی هستند به جای اینهمه سفرهای درون استانی کمی وقت برای مطالعه قوانین و حیطه وظایف نمایندگی صرف کنند هم فایده اش بیشتر خواهد بود و هم حرف هایی نمی زنند که بعد مثل چماق بر سرشان کوبیده شود.

از دیگر اتفاقات جالب انتخابات امسال هم این است که کسانی که تا چند سال پیش از طرفداران آیت الله مصباح یزدی بودند حالا که فضای کلی جامعه بازگشت گفتمان اصلاحات و اعتدال را می طلبد شده اند اصلاح طلب.

اگر اندکی دیگر بگذرد به احتمال زیاد حکم زندانی شدنشان را هم منتشر می کنند تا خیال همه جمع و راحت شود، ایضا خیال شورای محترم نگهبان.

دولت هم که مدام از نظارت بر صحنه انتخابات سخن می گوید خلق الله را ول کرده میان اینهمه وعده و جلسه و شام و ناهار دهی تا خودشان دست به انتخاب اصلح بزنند، انگار فرهنگسازی برای همه چیز لازم است جز فضای انتخابات.

مشکل اینجاست که دولت ها فکر می کند نظارت بر انتخابات به همان روز رای گیری ختم می شود و فقط باید مواظب باشند کسی دو رای در صندوق نیاندازد یا در میانه راه کسی صندوق ها را جابجا نکند یا ندزدد.

مراقبت از شرایط پیش از انتخابات تنها شعار بامزه ای است که همه دولت ها داده اند و هیچ کدام هم به آن عمل نکرده اند.

چند روز پیش یکی از همین نامزدهای بالقوه زنگ زد و گفت که قرار است کوه دماوند را جابجا کند، البته اگر رای بیاورد، ما هم در جواب گفتیم فکر نمی کنید کمی برای شما بار سنگینی باشد؟

او هم که انگار از قبل خودش را برای پاسخ آماده کرده بود گفت: تنهایی که نمی خواهم اینکا را بکنم!

 با کمک شما رسانه ها و مردم می خواهم این عمل شاق را انجام دهم!!

ما هم گفتیم ما رسانه ای ها اگر خیلی زور داشتیم نمی گذاشتینم بیمه خبرنگاران را قطع کنند یا  به هر بهانه ای تهدید  نشویم، حالا جابجا کردن دماوند پیشکش.

خلاصه اینکه شعارها هفت دست شام و ناهار هیچی!

 آها ببخشید هم شعارها هفت دست و هم شام و ناهار هفتاد دست!

در این وانفسا کار خاصی نمی شود کرد، اگر حرف ها را باور کنی که قاعدتا یک لنگه ات کم است و اگر هم باور نکنی که خوب کسی برای رای دادن باقی نمی ماند،  چون نماینده های فعلی که هیچ گُلی به سرما نزدند و تازه واردها هم که نه برنامه دارند و نه دانش کافی و مدام می گویند بیکاری مشکل اصلی کشور است، انگار ما کوریم یا از اورانوس آمده ایم که نمی دانیم بیکاری مشکل اول کشور است.

توصیه ما به همه فعالان در این عرصه این است که باور کنند مردم ما هشیار شده اند و ممکن است عده ای ناآگاه و فرصت طلب با شام و ناهار رای بدهند اما بدنه اصلی جامعه دیگر نه نمک گیر می شوند نه این شعارهای توخالی را باور دارند بلکه منتظر شندین دو کلمه حرف حساب هستند.

حالا این گوی و این میدان، بسم الله بفرمائید دو کلمه حرف حساب! بفرمائید جلو تعارف نکنید جان من.

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :