آخرین عناوین

شنبه 1 مهر 1396-13:17 کد خبر:45860

عبارت گزارش می دهد:

به بهانه گزینه‌های روی میز استانداری/جولان نام‌ها بدون برنامه‌ها در بیابان بی‌آفتاب

انتخاب استاندارمازندران از این دسته انتخاب‌هاست که مقدماتی نادرست و فریبنده دارد،یک روز قرار می شود همه بر سر یک گزینه به تفاهم برسند و روز دیگرهراس از گزینه غیربومی دارند.


خزرخبر: یکی از سخت‌ترین کارها این است که ناچار باشی کسی را انتخاب کنی از آن دشوارتر درمعرض انتخاب قرارگرفتن است و از آنهم دشوارتر این است که به عنوان یک ناظر مجبور باشی حدس بزنی چه کسی انتخاب خواهد شد.

مسئله «انتخاب و انتخاب کردن» از سقراط گرفته تا داروین، از اسکندر گرفته تا استالین و از بوعلی تا ریچارد داوکینز را درگیر خود کرد و نشان داد که یکی از مهمترین دالان‌هایی که به آینده یک فرد یا جامعه قوام میبخشد «انتخاب» است.

به همین دلیل نمی‌توان براساس مقدمات غلط، متناقض، متضاد، بی‌ثبات و احساسی دست به انتخاب زد، بلکه باید برپایه اصولی حرکت کرد که در جریان تاریخ( به مثابه آزمایشگاه) آزمایش خود را پس داده‌اند،بدون این اصول و نشانه‌ها هیچ تحلیلی راه به مقصد نخواهد برد و هیچ گمانی به حقیقت مبدل نخواهد گشت.

من نام چنین وضعیتی را «بیابان بی آفتاب» می‌گذارم، انگار در یک برهوت بی‌پایان گیر کرده باشی و هیچ نشانه‌ای برای پیدا کردن راه در کار نباشد، حتی آفتاب!

انتخاب استاندارمازندران در دولت دوازدهم، از این دسته انتخاب‌هاست که مقدماتی نادرست و فریبنده دارد و اجازه تحلیلی دقیق و راهشگا را نمی‌هد،درست از فردای پیروزی حسن ‌روحانی تا به امروز گزینه ‌های حتمی استانداری مازندران پشت هم ردیف شده‌اند،یکی می‌گوید پشت فلانی به ایکس گرم است و دیگری پیام می‌هد فلانی کارش تمام شده.

یک روز قرار می شود همه بر سر یک گزینه به تفاهم برسند و روز دیگرهراس از گزینه غیربومی فضای سیاسی را پر می‌کند، این البته مختص به مازندران نیست و در همه جهان مرسوم و به نوعی هیجان‌انگیز است اما در مازندران گمراه کننده است.

از یک طرف رسانه‌ها نمی‌توانند دست روی دست بگذارند و هیچ حدسی نزنند و از طرف دیگر افراد اندکی به اتاق‌های مخفی تصمیم‌گیری دسترسی دارند، اما هیچ یک از این دلایل نیست که «انتخاب استاندارمازندران» را پیچیده کرده است،مشکل اصلی اینجاست که هیچ اصل منطقی و محکمی برای تحلیل کردن وجود ندارد، زیرا تجربه نشان داده انتخاب‌ها نه بر اساس بدیهیات که بر پایه «زنجیره‌علّی‌ حوادث پشت‌پرده» صورت می‌گیرد که بعضا شوکه کننده است.

این وضعیت سبب می شود نام‌ها در میدان جولان بدهند نه «برنامه‌ها». نزدیک به 90 روز از دعوای رسانه‌ای بر سر استانداربعدی مازندران می گذرد اما هیچ یک از گزینه‌های مطرح حتی 1خط هم برنامه منتشر نکرده اند تا بلکه تحلیلگران بتوانند با قراردادن این داده‌ها در نمودارهای شخصی‌شان بگویند شانس چه کسی یا کسانی بیشتر است، نه تنها آنها بلکه هیچ تحلیلگر، سیاستمدار، مدیر یا روزنامه‌نگاری هم پیدا نشده که این مطالبه جدی را مطرح کند و بگوید که نمی شود بدون مشخص کردن ترکیب وارد زمین بازی شد!

اصلا معلوم نیست گزینه‌های روی میز برای توسعه حمل و نقل و گردشگری، برای افزایش طراز تجاری، برای کاهش بیکاری و معضلات اجتماعی و برای هزار درد به نظر بی درمان مازندران چه راهکارهایی دارند؟!

تجربه نشان داده بحث بر سرنام‌ها ما را به نتیجه نمی رساند چه آنکه در همین فقره اخیر نام 3 تن از همه بیشتر مطرح بود و در نهایت گزینه دیگری که اصلا قرار نبود گزینه باشد و میلی به استانداری نداشت به عنوان شانس آخر مطرح است.

من به هیچ وجه کاری به نام‌ها ندارم و برایشان سطح و امتیاز در نظر نمی‌گیرم، اینکار را می‌سپارم به وقتی که یکسال از زعامت استاندارجدید بر استان گذشت و کارنامه‌اش قابل نقد و بررسی شد،موضوع من برنامه‌هاست.

اصلا حواسمان هست در میان این دعوا برای پرکردن جای خالی جدول متقاطع استاندار مازندران یادمان رفته اول مهر از راه رسیده و در این مدت که ما مشغول دعوا بودیم بسیاری از فروشندگان لوازم التحریر هرچه جنس قاچاق و گران که دلشان خواست فروختند!

فراموش کردیم یکبار هم که شده از گزینه‌های مطرح و غیرمطرح بخواهیم  یک برگه A4 برنامه برای اداره استان ارائه کنند، یادمان رفت بپرسیم چطور قرار است منشور حقوق شهروندی در مازندران پیاده شود یا اینکه تکلیف کارخانه‌ها و کارگاه‌های در حال‌ورشکستگی چیست و...

درد ما درد فراموشی و چنگ انداختن به ظواهر قضایا است، ما اهل دانش درون نیستیم و سرمان را توی جایی نمی‌کنیم مگر برای فضولی! آنقدر یقه و یقه گیری کردیم که پایتخت نشینان مثل همیشه به این نتیجه رسیدند که بهترین انتخاب غیربومی است، هرچند روی این تحلیل هم نمی‌شود چندان حساب کرد چون اصلا معلوم نیست فردا که از خواب برخاستیم بفهمیم کسی استاندار شده که حتی نامش را هم نشنیده‌ایم، کمااینکه این اتفاق پیشتر هم افتاد و هیچ کس در مازندران از آن درس نگرفت.

ایراد اصلی ما «نخبگان» ما هستند که همین تعداد اندک نیز از معرفت کافی برای راهنمایی و مسیریابی بی‌بهره‌اند یا آنها که عقلشان می رسد دستشان به جایی بند نیست،ایراد ما نخبه‌نماهایی هستند که از تنور داغ دعواهای قومی و شهری و سیاسی( بخوانید منفعت شخصی) و ... برای خود نانی می پزند برشته، اما وقتی بیات شد آن را تحویل جامعه می‌دهند.

مشکل ما این است که جلوداران پیشرفت و توسعه به فکر همه چیز هستند جز مردم و خود را به عالم و آدم پاسخگو می‌دانند جز رسانه‌ها، به نظر دیگر برای مطالبه برنامه از نامزدهای استانداری مازندران دیر شده است، تحلیل‌ها و گمانه‌زنی ها هم جز افزودن بر اضطراب و مه‌آلود کردن فضا نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت.

بهترین کار در شرایط فعلی این است که سازمان‌ها و گروه‌های مردم نهاد در کنار رسانه‌ها و اهالی اندیشه مطالبات خود را در قالب برنامه از همه مدعیان استانداری مازندران مطالبه کنند و بر این مسئله پافشاری نمایند که مازندران بیش از آنکه به یک منجی نیاز داشته باشد نیازمند مردمی است که باور کنند توسعه با برنامه ممکن است نه با معجزه!

وظیفه امروز رسانه‌های مازندران این است که گرفتاری‌های استان را لیست کنند و مدام مثل پرچم صبحگاهی آنرا بالا ببرند تا در باد تکانی بخورد و توجه کسی را جلب کند.

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :