چهارشنبه 23 دی 1394-23:45 کد خبر:18336
گزارشی مستند و علمی از معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان مازندران
طلاق:پیامدهای سوء و زیانبخش آن یا یک راه حل اجتماعی!!؟؟
هنگامی که از طلاق سخن به میان می آید، معمولا به عملکردهای سوء و آثار زیانبخش آن فکر می شود ولی در مواردی نیز به عنوان یک داروی تلخ و راه حلی اجتماعی برای برخی از مسائل اجتماعی است.
خزرتیترخبر: درهر جامعه و محيطي سلسله عواملي همچون شرايط جغرافيايي اقليمي وضعيت اجتماعي اقتصادي موقيت خانوادگي تربيتي شغلي وطرز فكرونگرش اصي حاكم است كه هريك از اينها در حسن رفتار يا بدرفتاري افراد موثر است.
موضوع طلاق معلول عوامل متعدّدي مانند وضعيت اقتصادي و فرهنگي جامعه، هجوم تبليغات ضد ارزش توسط شبكه هاي ماهواره اي درمورد بنيان خانواده ، شيوع اعتياد و....است و به طور كلي هر رفتاري كه از آدمي سر مي زند متاثر از مجموعه اي از عوامل است كه به طور معمول در طول زندگي سر راه وي قرار دارد و وي را به انجام عملي خاص وادار مي كند.
عوامل به وجود آورنده انحرافات و كجروي در جوامع مختلف يكسان نيست و مناطق از نظر نوع جرم،شدت وضعف ،و نيز از نظر عوامل به وجود آورنده متفاوتنداين تفاوتها را مي توان در شهرها روستاها وحتي در مناطق مختلف و محله هاي يك شهر مشاهده كرد.
از منظر جامعه شناسي دو ديدگاه كلاسيك و مبادله بيشترين نقش را در تبيين طلاق داشته اند.
فرضيه كلاسيك در مورد طلاق اين است كه: زماني كه زن وشوهر ويژگي هاي متفاوت و ناسازگار داشته باشند ،احتمال طلاق آن ها بيشتر است .
درتئوري مبادله نيز باسه مولفه: جذابيت ،موانع و جايگزين ها روبرو هستيم ،جذابيت يك ازدواج متناسب با پاداشهايي است كه به دست مي آيد منهاي هزينه هايي كه در روابط دخيل مي شود پاداشها شامل جنبه هاي مثبت رابطه از قبيل عشق ،رابطه جنسي ،مصاحبت ،حمايت عاطفي و همياري روزانه بوده و هزينه ها ، جنبه هاي منفي رابطه از قبيل روبرو شدن پر خاشگري جسمي و شفاهي را منعكس مي كند .
به طور كلي زماني كه پاداشهاي رابطه بالا و هزينه هاي رابطه پايين باشد افراد راغب به ماندن در ازدواج ها هستند واگر چه سطح پايين پاداشها ممكن است به فكر طلاق منجر شود همسراني كه مي خواهند به ازدواج شان پايان دهند بايد بر تعداد زيادي از موانع فايق آيند.
این موانع شامل: ارزش هاي مذهبي يا اخلاقي، ملاحظات در مورد ننگ هاي اجتماعي ،محدوديت هاي قانوني و وابستگي هاي قانوني مي باشد و وجود جايگزين ها در ازدواج مي تواند ثبات ازدواج را كاهش دهد، برعكس غيبت جايگزين ها مي تواند ثبات را تقويت كند.
زماني كه جذابيت در ازدواج كاهش يافته و تاثير موانع نيز به حداقل برسد با احتساب وجود جايگزين بهتر اقدام به طلاق صورت مي گيرد وجود جايگزين ممكن است زندگي مجردي خوشايند باشد.
از بعد روانشناسي ارتباط زناشوي منفي يكي از فاكتورهاي است كه مي تواند ميزان كاهش در رضايت زناشويي را پيش بيني كند ، ارتباط زناشويي منفي در زوجهايي كه طلاق مي گيرند بيش از زوجهاي ديگر ديده مي شود دربسياري از رويكردهاي زوج درماني از جمله درمانهاي رفتاري وشناختي - رفتاري نيز كاهش ارنباط منفي و برقراري ارتباط موثر بين زوجها به عنوان يكي از اهداف اوليه درمان موردتوجه قرار مي گيرد.
هنگامی که از آثارو پیامدهای طلاق سخن به میان می آید، معمولا به عملکردهای سوء و آثار زیانبخش آن فکر می شود و سوگیری مخالفی نسبت به آن در اذهان و انظار ظاهر می گردد.
بررسیهای جامعه شناختی طلاق نشان می دهد که اگر جنبه هایی از مسئله زیانبار و ناپسند شمرده می شوند، در مواردی نیز به عنوان یک داروی تلخ و راه حلی اجتماعی برای برخی از بیماریها و مسائل اجتماعی پذیرفته می شود، از این رو طلاق را نه به عنوان یک امر مطلوب بلکه بسان یک « بدضروری» و « داروی تلخ » می پذیریم، زیرا قسمتی از ناراحتیهای خانواده را از میان بر می دارد.
میزان طلاق دریک جامعه را نباید نشانه ی قطعی اختلال خانوادگی در آن جامعه دانست، چرا که اولا : بسیاری از ازدواجهای نامطلوب و ملالت بار اساسا به طلاق منجر نمی شود، زیرا وسایل و راههای بی شماری برای فراز از مسئولیتهای زناشویی بدون مبادرت به طلاق وجود دارد و مورد استفاده قرار می گیرد، ثانیا : نااستواری ازدواجهای معاصر الزاما به متلاشی شدن خانواده ها منجر نمی شوند، بلکه در واقع می توان گفت این نااستواری ها بیانگر بحرانی هستند که در عصر حاضر در ازدواج یک همسری در حال وقوع است.
آثار و نتایج طلاق را می توان از جنبه ها و جهات مختلف مورد بحث قرار داد:
1. از دیدگاهی پیامدهای طلاق به افراد یا به طور کلی به جامعه بر می گردد، پریشانی روانی، به هم خوردن سامان خانواده و شخصیت افراد از آثار فردی طلاق هستند و کجرویهای اجتماعی حاصل از طلاق و تاثیر آنها در رفتارها و روابط اجتماعی و ساخت جامعه از نتایج اجتماعی آن بشمار می روند.
2. آثار سوء طلاق در مورد زنان بیشتر از مردان است، این مخصوصا در جوامعی صادق است که زنان آنها به دلیل عدم اشتغال کافی، پایین بودن سطح سواد و آگاهی، سلطه ی روابط پدرسالاری و پدرمداری، از استقلال اجتماعی، اقتصادی، و روانی برخوردار نیستند و امکان ازدواج مجدد برای آنان وجود ندارد.
3. عملکرد طلاق را از نظر رابطه یا طول مدت نیز می توان مورد بررسی قرار داد، اثر طلاق در روی زوجهایی بیشتر و عمیق تر است که مدت زیادی از عمر ازدواج آنها سپری شده است، چرا که جوانان امکان و آمادگی بیشتری برای تشکیل خانواده ی جدید و سازش با زندگی نوین دارند.
4. عامل دیگری که پیامدهای طلاق در رابطه با آن می تواند مورد مطالعه قرار گیرد، امکان و وجود حق ازدواج مجدد یا عدم تجویز آن در جامعه است، در جوامعی که ازدواج مجدد پس از طلاق مجاز است، نتایج طلاق چندان حاد و تحمل ناپذیر نیستند ولی در جوامعی که چنین حقی برای زن یا مرد وجود ندارد، نتایج طلاق نیز ناگوار است.
5 . مورد دیگری که در رابطه با آثار طلاق می توان بررسی کرد عبارت است از تاثیر طلاق نسبت به والدین و فرزندان، به هم خوردگی روان شناختی زن مرد، از دست دادن استحکام شخصیت بزرگسالان، مواجه با ناملایمات و مشکلات ناشی از جدایی و تربیت فرزندان از نتایج طلاق نسبت به والدین هستند و نابسامانی شخصیت کودکان، کجروی، بزهکاری جوانان، خشونت، پرخاشگری آنان، و مواردی نظیر اینها از آثار طلاق روی کودکان است .